سيرت امام حسن عسكرى (ع): امام حسن عسگرى (ع) بيانى شيرين و جذاب و شخصيتى الهىباشكوه و وقار و مفسرى بىنظير براى قرآن مجيد بود . راه مستقيم عترت وشيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه براى اصحاب بزرگوارش - درايام عمر كوتاه خود - روشن كرد .
دوران امامت: به طور كلى دوران عمر29ساله امام حسن عسگرى (ع) به سه دوره تقسيممىگردد : دوره اول 13 سالاست كه زندگى آن حضرت در مدينه گذشت . دوره دوم 10 سال در سامرا قبل ازامامت و دوره سوم نزديك 6 سال امامت آن حضرت مىباشد . دوره امامتحضرت عسگرى (ع) با قدرت ظاهرى بنى عباس رو در روى بود ،امام حسنعسگرى (ع) از شش سال دوران امامتش ، سه سال را در زندان گذرانيد . زندانبان آن حضرت ، صالح بن وصيف دو غلام ستمكار را بر امام گماشتهبود، تا بتواند آن حضرت را آزار بيشترى دهد ، اما آندو غلام كه خود از نزديك ناظر حال و حركات امام بودند تحت تأثير آن امامبزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتارى گراييده بودند . وقتى از اينغلامان جوياى حال امام شدند ، مىگفتند اين زندانى روزها روزهدار است وشبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با كسى سخننمىگويد . دستگاه خلافت عباسى براى حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات ، آن حضرت رازندانى و ممنوع از معاشرت داشت.
امام حسنعسگري (ع) بيش از 29 سال عمر نكرد ولى در مدت شش سال امامت و رياست روحانىاسلامى ، آثار مهمى از تفسير قرآن و نشر احكام و بيان مسائل فقهى و جهتدادن به حركت انقلابى شيعيانى كه از راههاى دور براى كسب فيض به محضرامام (ع) مىرسيدند بر جاى گذاشت.
شهادت امام حسن عسگري(ع): شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال260هجرى نوشتهاند . در كيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزندعبيدالله بن خاقان گويد روزى براى پدرم ( كه وزير معتمد عباسى بود ) خبرآوردند كه ابن الرضا - يعنى حضرت امام حسن عسگرى (ع) - رنجور شده ، و ضعف بر او مستولىگرديده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا را كه عموما اطباى مسيحى و يهودى در آن زمان بودند امر كرد كه از خدمت آن حضرت دور نشوند وقاضى القضات را طلبيد و گفت ده نفر از علماى مشهور را حاضرگردان كه پيوسته نزد آن حضرت باشند . و اين كارها را براى آن مىكردند كهآن زهرى كه به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهرسازند كه آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته ، تا آنكه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 (ه . ق)آن امام مظلوم در سن 29 سالگى از دار فانى به سراى باقى رحلت نمود ، بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امامحسن عسگرى (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت و از هر سوى صداى ناله و گريهبرخاست . مردم آماده سوگوارىو تشييع جنازه آن حضرت شدند .
بعداز آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زيرا شنيده بود كه فرزندآن حضرت بر عالم مستولى خواهد شد و اهل باطل را منقرض خواهد كرد .
اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسىبود كه معتصم عباسى و خلفاى قبل و بعد از او از طريق روايات مورد اعتمادىكه به حضرت رسول الله (ص) مىپيوست شنيده بودند - كه از نرگس خاتون وحضرت امام حسن عسگرى(ع) فرزندى پاك گهر ملقب به مهدى آخر الزمان(عج) همنام بارسول اكرم (ص) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه وسلطنت آنها خاتمه خواهد داد - بدين جهت به بهانههاى مختلف در خانه حضرتعسكرى (ع) رفت و آمد بسيار مىكردند ، و جستجو مىنمودند تا از آن فرزند گرامىاثرى بيابند و او را نابود سازند .
ماجراى جانشين بر حق امامعسكري (ع): ابوالاديان مىگويد من به حضرت امام حسن عسگري(ع) خدمت مىكردم و نامههاىآن حضرت را به شهرها مىبردم . در مرض موت ، روزىمن را طلب فرمود و چند نامهاى نوشت به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امامفرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهى شد و صداى گريه و شيون ازخانه من خواهى شنيد ، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود . ابوالاديان به امام عرض مىكند : اى سيد من ، هرگاه اين واقعه دردناكروى دهد ، امامت با كيست ؟فرمود : هر كه جواب نامه من را از تو طلبكند . ابوالاديان مىگويد : دوباره پرسيدم علامت ديگرى به من بفرما . امام فرمود : هركه بر من نماز گزارد . ابوالاديان مىگويد : رفتم و نامهها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتى به در خانه امام رسيدم صداى شيون و گريه از خانه امامبلند بود . داخل خانه امام ، جعفر كذاب برادر امام حسن عسكرى(ع) را ديدم كهنشسته و شيعيان به او تسليت مىدهندو به امامت او تهنيت مىگويند . من از اين بابت بسيار تعجب كردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم . اما اوجوابى نداد و هيچ سؤالى نكرد . چون بدن مطهر امام را كفن كرده وآماده نماز گزاردن بود ، خادمى آمد و جعفر كذاب را دعوت كرد كه بر برادر خودنماز بخواند ، چون جعفر به نمازايستاد طفلى گندمگون و پيچيده موى ،گشاده رويي مانند پاره ماه بيرون آمد و رداى جعفر را كشيد و گفت : اى عمو عقب بايست كه من به نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد عقب ايستادسپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوى امام علىالنقى عليه السلام دفن كرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامهها راكه با تو است تسليم كن . من جواب نامه رابه آن كودك دادم . پس از جعفر پرسيدند اين كودك كه بود؟ جعفر گفت به خدا قسم من اورا نمىشناسم و هرگز او را نديدهام . لذا در پي اين واقعه خليفه دستور داد برويد و درخانه امام حسن عسكرى (ع) جستجو كنيد و كودك را پيدا كنيد . رفتندو ازكودك اثرى نيافتند و هر چه بيشتر جستندكمتر يافتند . خداوند آن كودك مبارك قدم را حفظ كرد و تا زمان ما نيز در كنفحمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مىباشد .
درود خداى بزرگ بر او باد.
انتظار فرج ، انتظار دست قاهر قدرتمند الهي ملكوتي است كه بايد بيايد و با كمك همين انسان ها سيطره ظلم را از بين ببرد و حق را غالب كند و حق را در زندگي مردم حاكم كند و پرچم توحيد رابلند كند ، انسان ها را بنده ي واقعي خدا بكند. بايد براي اين كار آماده بود ... انتظار ، معنايش اين است. انتظار حركت است ، انتظار سكون نيست ،انتظار رها كردن و نشستن براي اينكه كار به خودي خود صورت بگيرد نيست ، انتظار آمادگي است... انتظار فرج يعني كمر بسته بودن ، آماده بودن ، خود را از همه جهت براي آن هدفي كه امام زمان(عج) براي آن هدف قيام خواهد كرد ،آماده كردن .آن انقلاب بزرگ تاريخي براي آن هدف انجام خواهد گرفت و او عبارت است از ايجاد عدل و داد . زندگي انساني ، زندگي الهي ،عبوديت خدا ، اين معناي انتظار فرج است.
مقام معظم رهبري
منبع: مجمع جهاني اهل بيت (عليهم السلام)
Mail:emamasgari@gmail.com
آدرس: شهرستان اليگودرز – خيابان وليعصر شمالي
امور فرهنگي مسجد امام حسن عسگري علیه السلام
التماس دعا
مسجد امام حسن عسگري(ع)- شهرستان اليگودرز-خيابان وليعصر شمالي